خلاصه «ای تو علمدار سپاه حسین ماه بنیهاشم و ماه حسین وی قمر لشگر هفتاد و دو تاج سرلشگر هفتاد و دو میروی و میرود از دل قرار میروی و مانده زمین ذوالفقار میشکند پشتحسینت ولی میشوی اسرار علی منجلی» بعد سخنها که بدین سان گذشت حضرت عباس هم از جان گذشت شد دگر از دست، توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب معرکه ماند و علمی بیسوار ناله و فریاد و غمی بیشمار آب که از مشک اباالفضل ریخت آینه از اشک اباالفضل ریخت آینهها جلوه ساقی شدند هر چه شکستند ایاغی شدند گشت عدو باعث تکثیر نور کرد خدا باز به نوعی ظهور دشت، پر از حضرت عباس شد کرببلا مزرعه یاس شد عطر شهادت همه جا را گرفت دستخدا دستخدا را گرفت شد ز کفم باز توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب
کرببلا حلقه ذکر خداست حق حق عشاق به شوق بلاست یک طرف از خیل حرامی سپاه سوی دگر شعشعه مهر و ماه دشت و عطش، آتش و خون باهمند شعله و خورشید به هم محرمند حضرت عباس، علیهالسلام بسته کمر پیش امام همام کای به فدای تو، شهادت بده جام بلاغتبه ارادت بده گاه بلوغ استخدا را بریز از خم اخلاص، صفا را بریز باده مخواه اینهمه خالی مرا هستبه می همت عالی مرا تشنه آبم؟ نه; خدا شاهد است تشنه مرگم، و بلا شاهد است هر چه بلا هستبه جانم بریز تا بشوم در طلبت ریز ریز دست و دل و دیده فدای تو باد اینهمه از بهر رضای تو باد گر تو نباشی همه عالم مباد سایهات از اهل ولا کم مباد گفتحسین بن علی با نگاه سر پس پرده و اسرار راه:
قطعهای از شعر بلند عاشورایی امیر عاملی